Zone de Texte:  
پرتره دون فيمه
ezra pound    1885.....1972   
    ترجمه مهرداد عارفانی......شاهين کوهساری
 
 

Nouvelle page 1 Nouvelle page 1

 

 

                                                     

             

 

اکنون تو هستی وروحت دريای سارگاسو

در سال هايی که آمدند

لندن زدوده است آنچه را که از تو در ياد مانده بود

کشتی های روشن تا تو را ترک گفتند

پاداش گرفتند از اين وآن

آرمان ها٫شايعات کهن

تفاله ها

مجادلات شگفت دانش و ارزش های از کف رفته

تو را طلب کردند آن افکار

که روزگاری بلند بود و پاک

و هيچ کس را نه آن يارا که در خود باز جويدشان

تو دوم نفر بودی هماره

               وغم انگيز

تو ترجيح دادی چيزهايی راکه ساده بود

تو کودن بودی و بازيچه همسرت

ذهن تو هر سال اندک اندک در خود فرو می ريخت

آه..............تو بيماری

تو را ديده ام من

که ساعت ها می نشينی کنار رود

آنجا که شناور است روياها

تو آنچه را که می بايد بپردازی ٫پرداخته ای

در اسارت نفس خويش غوطه وری

گنجينه ای شگفت به سمت تو می آيد

غنايم صيد می شوند

هم چون حقيقتی که رهبری می کند خلأ  را

يک يا دو داستان آبستن از مهر گياه

اما زمان را نمی يابی

فراز کارگاهی که روزها را به هم می بافد

بت ها٫گياهان خوش عطر

اشياء گوهر نشان٫جواهرات نادر

اين ها ثروت های توست

ذخايری عظيم در اعماق

فرو ميرنده هم چون جنگل های شگفت

که نيمه ناگهانی حقيقت اند

ياوه های نو٫ياوه های روشن

در زورقی که آرام پيش ميرود بر  رود

و فرق می نهد بين نور تا ژرفا

نه

آن حفره خاليست

و در آن چيزی نيست

و هست آن قدر که بتواند تورا ساکت نگه دارد

وهنوز اين تو هستی

 

 

 

               

  

arefani@hotmail.com

www.jazma.1colony.com