Zone de Texte: بوريس پاسترناك
 1942
ترجمه: مريم صفرزاده
شب زمستان

Zone de Texte:

Nouvelle page 1 Nouvelle page 1

 

 

                                                     

            
 

 

همه جا روی زمين سوزبرف بود كه میوزيد

وروی ميز يك شمع ميسوخت

شمعي روی ميز ميسوخت

مثل شب ـ پره های تابستان

به سوی شعله پرميكشند

درحياط هجوم دانه های برف

بود برپنجره

وروی شيشه حلقه های روشن برف وهاشورها شكل می گرفت

روی ميزيك شمع ميسوخت

شمعي روی ميزميسوخت

روی سقف روشن سفيد

سايه ای گسترده شد،

وچون دستها وپاهای سرنوشت

ناگزيرگذشت

دودمپايی با صدايی آهسته

روي زمين افتاد

واشكهاي مومي شمع

چكيد روی پيراهنی بلند

درآن سفيدی مه گرفته

هيچ چيزاشنا نبود

وروی ميزيك شمع ميسوخت

شمعی روی ميزميسوخت

كوراني ضعيف ازگوشه اي به شمع وزيد،

گرماي فريب،دوبال ازميانه گشود

چونان فرشته ای

آن سال فوريه برف باريد

روي تمام زمين برف باريد

وروي ميزيك شمع ميسوخت

شمعي روی ميزميسوخت

 

 

 

بازگشت

 

               

  

arefani@hotmail.com

www.jazma.1colony.com