Zone de Texte:  
بی نام
جان اشبری
الهام حیدری


Zone de Texte:  

Nouvelle page 1 Nouvelle page 1

 

 

                                                     

         

 

 

 

        
آنجا هم اتفاق می افتد؟                                        

فقط  ديروز که بر می گشتم

اينطور مثل يک بادمجان

 با اين اتاق   این فضا     و تمام آسمان  با هر آنچه در آن است      

  نا سازگاری روشنی داشتم

هيچ  چيز آنقدر  قدرت ندارد

برای تدبير  اين زندگی

که با موجودات ريزش  اداره می شود

پس ما آرام لباسهايمان  را می پوشيم     ديوانه در يک لحظه

و زندگی با تمام  اين حرفها  شروع می شود

برای اينکه بدانيم  امروز  شبيه کدام روز  است

در زندگيمان آنقدر  زندگی  نمی کنيم

آجرها لبخند می زنند

چون راحتمان گذاشته اند

هرگونه که می خواهيم با آنها حرف بزنيم

و پلنگ  مثل يک چای رقيق می درخشد

....

بيدار شدم

صورتم مچاله از رويايی خيس و در هم

خراب بود به خاطر خواب

هر رويا بافته می شود از سرشت غم

از فريادها و تپش ها

که در اين يکی زياد بود ،  زياد

من يک خواب گذار می خواهم  تا تعبيرش کند

و با سوالهای پرسيده نشده

 پُشت حسابگريهای دهر

تکه تکه کند آن را در معانی

سپس زبان  در دهان به وزن نا متناسبش می رسد

و درختها بسوی آن در وازه ی شگفت 

باز می گردند

... می بينی لبهای ما تسليم اند.

 

 

بازگشت

 

               

  

arefani@hotmail.com

www.jazma.1colony.com